همه چیز از سفرِ زهرا گیتینژاد به میرجاوه شروع شد. گیتینژاد بهعنوان یکی از اعضای گروه آموزش جهانی به مدارس میرجاوه در سیستان و بلوچستان رفت و با داستان بازگشت: سال ۱۳۸۴ بود. برای سر زدن به هر کدام از مدرسهها باید تا نقطه صفر مرزی میرفتیم. ماشین ما در یکی از همان نقاط توقف کرد. وقتی پیاده شدیم اولین چیزی که توجهم را جلب کرد یک جمله بر دیواری کاهگلی بود: «دبستان اقبال لاهوری».
ورودم به کلاس، ورود به تاریکی محض بود. اگر صدای صلوات فرستادن بچهها بلند نمیشد، متوجهشان نمیشدم. کلاس اتاقکی تاریک بود که با چند نیمکتِ ناجور تجهیز شده بود. زیرِ نورِ بیرون میشد آثار سوءتغذیه را در چهرۀ بچهها دید: جثههای کوچک در لباسهای بلوچی مثل میلهای وسط پرچم، با پای برهنه اینسو و آنسو میرفتند.
کلاس دخمۀ استیجاریِ بیپنجره و بیتهویهای بود که نور لامپ ۵۰ وات بهزور نیمهروشنش میکرد. همان هم خاموش بود، چون فهمیدیم اگر پول برق از مبلغی بالاتر برود صاحبخانه جریان را قطع میکند.
مدرسۀ اقبال لاهوری یکی از ۱۲۵ مدرسۀ روستایی آن حوالی بود که سرویس بهداشتی نداشت. معلمش هر روز ۱۵۰ کیلومتر راه از زاهدان تا کلاس میآمد و بچههای رنگپریدهاش را دور خودش جمع میکرد. کلاس جانِ او بود و سعی میکرد به هر روش که شده آنجا را مهیای آموزش کند. یک گوشه نقشهای از ایران نصب کرده بود. از تکهچوب دستههای دهگان درست کرده بود و در گوشۀ دیگر هم سرگذشت مختصری از اقبال لاهوری به دیوار چسبانده بود.
با تصویرهای ریز و درشتی از سفر برگشتم. تصویرها جلوی چشمم رژه میرفتند: چهرههای بینقاب و زلال، دلهایی که آرزوی معلم شدن داشتند، پاهای برهنه، صورتهای آفتابسوختۀ بیرمق، تیرگی کلاسها، نیمکتهای زهوار دررفته و در برخی نقاط گونی بهجای نیمکت.
هزار تصویر در ذهنم رژه میرفت. وقتی به مدرسۀ خودم برگشتم برای بچههای کلاسم ماجرای سفر به میرجاوه را تعریف کردم. آدمی وقتی از دست میدهد تازه نعمتهایش را میشناسد. بهزودی بچهها و اولیای مدرسه مشتاق شدند کاری برای بچههای میرجاوه بکنند. کمی که گذشت هر روز بچهها با ساکهایی پر به مدرسه میآمدند و بخشی از زمان حضور در مدرسه صرف بستهبندی و آمادهسازی هدیهها میشد.
مدرسه قدیمی اقبال لاهوری
مدسه جدید اقبال لاهوری
این نطفۀ درختی بود که در ابتدا فکر نمیکردیم پربار و سایهگستر بشود. یک روز به خودمان آمدیم و دیدیم به یک گروه تبدیل شدهایم: گروهی که اولین مدرسه را در همان روستا علم کرد.
امروز بیش از ده سال از آن سفر میگذرد. گروهِ داوطلب حالا ساختارمندتر شده و نامِ «مؤسسه مهرگیتی» را برایش انتخاب کردیم.
تمام نقاطِ نقشهای که در آن کلاسِ تاریک نصب شده بود، سزاوار چشیدنِ طعمِ مهر و گذر از تبعیضِ آموزشی و فرهنگی است.
مؤسسه مهرگیتی حالا منظمتر و با برنامهتر از روزهای ابتدایی این آرزو را دنبال میکند.
و ما همچنان به همراه شدن در این راه مشتاقیم.
مأموریت مهرگیتی پس از ۱۵ سال فعالیت موارد زیر است:
– ارتقای سطح فرهنگ، آگاهی، دانش و خلاقیت دانشآموزان و دانشجویان مناطق کمتر برخوردار و فراهم کردن دسترسی آنها به تجهیزات استاندارد آموزشی
– ارائه خدمات آموزشی باکیفیت از طریق توسعه زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری آموزشی
– ترویج فرهنگ نیکاندیشی و نیکوکاری و مشارکت اجتماعی اقشار مختلف در فعالیتهای خیرخواهانه
موضوع اصلی امور خير در مهرگیتی، امور فرهنگی و آموزشی در مناطق کمتربرخوردار کشور است و در حال حاضر در قالب طرحهای زیر صورت میگیرد:
* احداث مدرسه، خوابگاه، سالنهای چندمنظوره، کتابخانه و … در کلیه مناطق کمبرخوردار کشور؛ تاکنون بیش از ۵۴۰ مدرسه از طریق مهرگیتی ساخته شده یا در حال ساخت است.
* حمایت تحصیلی از دانشآموزان و دانشجویان کمبرخوردار از طریق واریز کمکهزینه ماهیانه که این طرح تاکنون بیش از ۴۵۰۰ دانشآموز و دانشجو را تحت پوشش قرار داده است.
* اهدای کتاب به مدارس مناطق کمبرخوردار کشور در طرح «کتاب برای همه»؛ در این طرح کتابهای اهدایی مردم عزیز در محل موسسه جمعآوری شده و پس از تفکیک و بستهبندی به مدارس و کتابخانههای مناطق کمتربرخوردار کشور ارسال میگردد. تاکنون بیش از ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار جلد کتاب به این مناطق ارسال شده است.
* اهدای رایانه به مدارس مناطق کمبرخوردار کشور در طرح «رایانه برای همه»؛ در این طرح رایانههای اهدایی افراد و شرکتها در موسسه جمعآوری شده و در صورت نیاز پس از تعمیر و ارتقا به مدارس مناطق کمتر برخوردار ارسال میشود.
* ارتقای کیفیت آموزش از طریق آموزش معلمان و برگزاری دورههای آموزش آنلاین و …
* تجهیز مدارس مناطق کمبرخوردار کشور به لوازم کمکآموزشی، ورزشی و …
* فعالیتهای فرهنگی مثل برگزاری برنامههای شاد فرهنگی در مناطق کمتربرخوردار.